این باید بره عضو استعداد درخشان بشه ههههههههههه
استقلال
عجب ضد حالیه
عجب چیزیه هههههههههه
هههههههههه
خدای همینه
محکم بگیر نیفتی
...
من چیزی نمیگم خودتون نظر بدین
ههههههه طفلکی بچه ناکام از دنیا رفت
مارکه هر کی بگه مارک نیست میزنم تو سرش
اوخی الهی بمیرم براش
جون مادرت بزار منم تو عکست باشم
خر مگس که میگن اینه
ﺩﺧﺘﺮک ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ. ﺍﺳﯿﺮ ﭘﺪﺭﯼ ﻋﯿﺎﺵ، ﮐﻪ ﺩﺭﺁﻣﺪﺵ ﻓﺮﻭﺵ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺑﻮﺩ! ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺭﻭﺯﯼ ﮔﺮﯾﺰﺍﻥ ﺍﺯ ﻣﻨﺰﻝ ﭘﺪﺭﯼ ﻧﺰﺩ ﺣﺎﮐﻢ ﭘﻨﺎﻩ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻗﺼﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺯﮔﻮ ﮐﺮﺩ. ﺣﺎﮐﻢ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﺯﺍﻫﺪ ﺷﻬﺮ ﺍﻣﺎﻧﺖ ﺳﭙﺮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﻣﺎ ﺟﻨﺎﺏ ﺯﺍﻫﺪ ﻫﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺐ ﺍﻭﻝ... ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺩﺧﺘﺮ ﻧﯿﻤﻪ ﺑﺮﻫﻨﻪ ﺑﻪﺟﻨﮕﻞ ﮔﺮﯾﺨﺖ ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﭘﺴﺮ ﻣﺴﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﮐﻠﺒﻪ ﺧﻮﺩ ﯾﺎﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻭﺿﻊ، ﺍﯾﻦ ﺯﻣﺎﻥ، ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﻣﺎ، ﺍﯾﻨﺠﺎ ﭼﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ !!! ﺩﺧﺘﺮ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﺑﯿﺸﻪ ﻭ ﺟﺎﻧﺶ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺁﺭﯼ ﭘﺪﺭﻡ ﺁﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺯﺍﻫﺪ ﺍﺯ ﺧﯿﺮ ﺣﺎﮐﻢ ﭼﻨﺎﻥ، بی پناه مانده ام... ﭘﺴﺮﻫﺎ ﺑﺎ ﮐﻤﯽ ﻓﮑﺮ ﻭ ﻣﮑث ﻭ ﺩﯾﺪﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﻧﯿﻤﻪ ﺑﺮﻫﻨﻪ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻦ ﺗﻮ ﺑﺮﻭ ﺩﺭ ﻣﻨﺰﻝ ﻣﺎ ﺑﺨﻮﺍﺏ ﻣﺎ ﻧﯿﺰ می آییم. ﺩﺧﺘﺮ ﺗﺮﺳﺎﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﭼﻬﺎﺭ ﭘﺴﺮ ﻣﺴﺖ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﮕﺬﺭﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﮐﻠﺒﻪ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﺑﺮﺩ. ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﺩﯾﺪ: ﺑﺮ ﺯﯾﺮ ﻭ ﺑﺮﺵ ﭼﻬﺎﺭ ﭘﻮﺳﺘﯿﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﻔاﻆت از ﺳﺮﻣﺎ ﻫﺴﺖ ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﭘﺴﺮ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮐﻠﺒﻪ ﺍﺯ ﺳﺮﻣﺎ ﻣﺮﺩه اﻧﺪ! ﺑﺎﺯ ﮔﺸﺖ ﻭ ﺑﺮ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﺷﻬﺮ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ ﮐﻪ: ﺍﺯ ﻗﻀﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﺍﮔﺮ ﺣﺎﮐﻢ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﺷﺪﻡ، ﺧﻮﻥ ﺻﺪ ﺷﯿﺦ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﺴﺖ ﻓﺪﺍ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ، ﻭﺳﻂ ﮐﻌﺒﻪ ﺩﻭ ﻣﯿﺨﺍﻧﻪ ﺑﻨﺎ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ
یا ضامن دایناسور این جنتی رو از ما نگیر هههههههههههههههههه
اینا حتما پسر بودن چون دخترا غرورشونو نمیشکونن بخاطر امتحان ......خخخخخخخ حالا الکی
یکی یه فکری برا اینده اون بچه کنه خب اون بزرگ بشه کوجا قرار بشینه الان گذاشتنش تو سطل بعدا کجا میزارنش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
این کلا جالبه نه
الهی بمیرم برا تولدش یه تن تاک بخرم بلکه لاغر شه
یکی شمع های ایتو بشماره من که نتونستم
بچه ها اگه کسی از این طرف خوشش اومده حتما به من اطلاع بده خخخخخ
خدایش یارو پیش خودش چه فکری کرده اخه من بدونم
افسانه ها را رها کن!دوریو دوستی کدام است؟
فاصله هایند که دوستی را میبلعند.....
من اگر نباشم
دیگری جایم را پر میکند به همین سادگی
دل را بد نام نکنیم انچه را بعضی در دل دارن کاروانسراست نه دل.....
خیابان سبز شده از روزی که منو کاشتیو رفتی
خدیا گله نمیکنم ولی کاسه ام انقدر خالی دیده ای که هر چه خواستی در کاسه ام گذاشتی
اگه عشقت پشت خط باشه جواب میدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا مرا دوست داری …؟
چرا عاشقم هستی …؟
پسر گفت …:
نمی توانم دلیل خاصی را بگویم اما از اعماق قلبم دوستت دارم …
دختر گفت …:
وقتی نمی توانی دلیلی برای دوست داشتن پیدا کنی چگونه می توانی بگویی
عاشقم هستی .!.!.؟
پسر گفت… :
واقعا دلیلش را نمی دانم اما می توانم ثابت کنم که دوستت دارم …
دختر گفت …:
اثبات.!.!.؟
نه من فقط دلیل عشقت را می خواهم …
شوهر دوستم به راحتی دلیل دوست داشتنش را برای او توضیح می دهد…
اما تو نمی توانی این کار را بکنی …
پسر گفت …:
خوب …
من تو رو دوست دارم …
چون …
زیبا هستی…
چون…
صدای تو گیراست …
چون…
جذاب و دوست داشتنی هستی…
چون …
باملاحظه و بافکر هستی …
چون …
به من توجه و محبت می کنی …
تو را به خاطر لبخندت …
دوست دارم …
به خاطر تمامی حرکاتت…
دختر از سخنان پسر بسیار خشنود شد …
چند روز بعد …
دختر تصادف کرد و به کما رفت…
پسر نامه ای را کنار تخت او گذاشت…
نامه بدین شرح بود …:
عزیز دلم …
تو رو به خاطر صدای گیرایت دوست دارم …
اکنون دیگر حرف نمی زنی …
پس نمی توانم دوستت داشته باشم …
دوستت دارم …
چون به من توجه و محبت می کنی …
چون اکنون قادر به محبت کردن به من نیستی…
نمی توانم دوستت داشته باشم…
تو را به خاطر لبخندت و تمامی حرکاتت دوست دارم …
آیا اکنون می توانی بخندی …؟
می توانی هیچ حرکتی بکنی …؟
پس دوستت ندارم …
اگر عشق احتیاج به دلیل داشته باشد…
در زمان هایی مثل الان…
هیچ دلیلی برای دوست داشتنت ندارم…
آیا عشق واقعا به دلیل نیاز دار…؟
نه هرگز…
انتظار کشیدم بهتر از منت کشیدنه. منتظر میمونم شاید یه روز همونی شدی که از اولش من ازت انتظار داشتم
خسته ام از لبخند های اجباری خسته....
خدایا هیچوقت کسیو که قسمتش نیست بهش عادت نده تو خدای نمیدونی دل بشکنه چقدر درد داره
آنشرلی هم نشدیم.......... یکی بهمون بگه آنه تکرار غریبانه روز هایت چگونه گذشت
دل به ادمها مسپار تو که از خدایشان عاشق تر نیستی .اینها خدایشان را به نیمه نانی مفروشند و تو را به نیمه شبی
من که تمامت کردم بیچاره کسی که میخواد با تو شروع کنه
کبوتر با کبوتر باز با باز اما لاشی کند با هر دو پرواز
به یاد دوستام که بهم خیانت کردن
کاش ما آدمها بعضی وقتا میتونستیم مثل گربه ها بو بکشیم تا بفهمیم هر آشغالی ارزش وقت گذاشتن نداره
چقدر تلخ شده ای این روزها .قند ات را در دل چه کسی آب میکنی؟....
دیدی اخر قسم هاتو اخر چی شد منو ول کردی رفتی پی کی......
دیگر هیچ مزه ای دلچسب نخواهد بود من تمام حس چشایی ام را روی لبانت جا گذاشتم
تعداد صفحات : 2
سلام بچه ها خوش اومدین..... امیدوارم مطلبام حداقل بتونه یه ذره کمی از حرفای دل بعضیاتون باشه